سلام!
از همه معذرت می خوام اما حال چندان خوبی نداشتم... واقعا نمیدونم در مقابل این همه لطف و محبتی که به من دارید چی بگم... هر کاری کردم دلم راضی نشد از اینجا دل بکنم... از اون همه خاطره و دوستهای خوب...
البته من برگشتم ولی تا الهام بانو تصمیم نگیره کاری از من ساخته نیست!
سعی میکنم به زودی داستان جدید رو شروع کنم. مثل همیشه در کنار دوستان با محبتم
می دونستم :)) می دونستم برمیگردی همشهری:) ایول خوشحال میشویم:)
:) می دونستی نمی تونم طاقت بیارم؟؟:))
قربونت:*
منتظریم
میام
برگشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به بلوط پیغام دادم که بهت بگه برگردی و دلم برات تنگیده!!!
بله:)
ممنون عزیزم:* منم دلم براتون تنگیده بود.
دیروز فکر می کردم باید همین روزا کم کمک برگردی یعنی یه جورایی به دلم افتاده بود . خوب این که ماها معتادیم چیز عجیبی نیست واسه ترکم باید اول از همه با تمام وجودت بخوای ترک کنی که هیچکدوممون نمی خوایم .فقط گاهی یه استراحت کوچولو بدک نیست .خوش برگشتی خانم گل.
چون به دلت افتاده بود من برگشتم دیگه ؛)
آره خواهر محتادیم دیگه چیکار میشه کرد! :دی
درست میگی، استراحت خوبی بود:)
مرسی گلم:*
خوشحالم ...
حالا بهتری ؟
ممنون:)
خوبم شکر ، به این استراحت نیاز داشتم.
دلمون تنگیده بود.خوشحالم که با روحیه برگشتی
ایشالا همیشه خوش و خرم باشی
می دوستیمت:-*
دل منم تنگیده بود
مرسی گلم
منم همین طور:-***
خوشحالم که برگشتی و صد البته منتظر دست به کار شدنه الهام خانوم
مرسی گلم:-)
منم مثل شما منتظر الهام بانو هستم! امیدوارم به زودی از انتظار در بیایم :دی
سلام خوشحالم که برگشتی و بازم می خوای ادامه بدی
منتظر هستیم
فعلا
یا علی
سلام عزیزم
سعی میکنم زود بیام
:*
یا علی
خیلی خوشحال شدم برگشتی شازه جون ...
میدونی من که بارها رفتم طاقت نیاوردم اومدم ماها خواهر رفتنی نیستیم این دنیای مجازی چسبیده یا چسبیدیم بهش فقط باید استراحت کنیم حلاجی کنیم دوباره برگردیم ... میبوسمت ..
قربونت:-*
آره دیگه اعتیاد خانمان سوزه خواهر :دی
درست میگی
بووووووووووس:-*
قربونت برم...... که اینقدر خوبی......!!
اعتراف می کنم....... ندیده... و نشناخته..... واقعا برام عزیزی.....:********!!!!
خیلی خیلی دوست دارم.......!!!!
امید وارم زودتر بیای.... و ما هم دوباره مثل قبل از شیرینیه نوشته هات لذت ببریم.......:****!!!!
خوبی از خودته گلم:-)
من هم به داشتن همچین دوست عزیز و با محبتی افتخار می کنم
منم خیلی دوست دارم:*****
میام حتما:**
سلام خانومی
نههههههههههههههههه
اینجا چه خبر بوده؟ اومدم چندتا از داستانات رو download کنم بخونم برق از سرم پرید!!!!!!!!!!!!
انشالله خیر بوده.
سه تا وروجکا چطورن من دورشون بگردم عشق من اون اخریه بزرگ شده؟
دیگه باید دامادم بشه . دخترم اگر به مامان یا باباش بره کلی ناز میشه ها(داشتی این همه اعتماد به نفس رو؟)
سلام عزیزم
خیر بوده ، به این استراحت نیاز داشتم... الان هم خوب خوبم:)
خوبن الحمدلله ، آره داره بزرگ میشه و ماشالله روز به روز شیطون تر!
البته که ناز میشه:) اما از حالا قولشو نده بذار ببینیم خودش آقا حسن ما رو می پسنده یا نه :دی
دوست دارم
مرسی که برگشتی
لطف داری گلم:***
مرسی که اومدی:-)
دلم برات تنگ شده بود خیلی زیاد.
امروز وبلاگت رو باز کردم. با این که اصلا دلم نمیخواست با اون پیغام بلاگ اسکای رو به رو بشم. اما وقتی دیدم وبلاگت رو دوباره باز کردی کف کردم.
خیلی دوستت دارم شاذه جونم. چه با داستان، چه بی داستان
ولی دلم برای داستانات هم تنگ شده ها :*
خوب کاری کردی که برگشتی :* :*
منم همین طور گلم
امیدوارم بتونم به زودی با داستان جدید بیام
:*********
وای عزیزم اصلا فکر نمیکردم دوباره بیای همینطورشانسکی وبلاگتو باز کردم دیدم اومدی منتظر داستانای جدیدت هستیم اگه دوست داشته باشی خوشحال میشم منو لینک کنی اگه موافقی خبرم کن که وبلاگ قشنگتو لینک کنم
هروقت الهام بانو تشریفشونو بیارن با داستان جدید خدمت میرسیم:دی
حتما، باید یه سر و سامون اساسی به وبم بدم، لینک ها و ... منظورمه، هر وقت فرصت شد بهش رسیدگی کنم حتما لینکت میکنم:*
هورااااااااااااا بالاخره شاذه بانو برگشت!
خوش اومدی خواهر!
دلمون برات یه ذره شده بود
راستی جمعه عروسی پردیس جای منو خالی کن :)
بوس
:)
مرسی گلم:****
منم همطو
حتما :)
بوسسسس:*
واااااااااااااااای چطوری حسمو بهت بگم؟؟؟؟؟؟
خیلی خیلی خیلی زیاااااااااااااااااد خوشحال شدم وقتی دیدم صفحت باز شد. اصلا انتظارشو نداشتم. بارها این صفحه رو زده بودم ولی میگفت وبلاگی با این آدرس موجود نیست. خیلی کار خوبی کردی که برگشتی. این روزا خیلی زیاد دلم هواتو می کرد. مخصوصا وقتی یکی از این رمانهای ایرانی رو میخوندم و برای هزارمین بار به خودم قول میدادم که دیگه طرف رمان ایرانی نمیرم!
راستش تو جزء معدود نویسنده های ایرانی هستی که داستانات واقعا ارزش خوندن داره. خوشحالم که برگشتی.
از همین جا ذوق مرگی خودمو اعلام میکنم شاذه جوووووووون
بوس بوووووووووووووووووووووووووووووووس
خیلی مواظب خودت باش
بمون. حتی اگه دیگه داستان ننویسی! بودنت خوبه. آرامشه وقتی میایم و میبینیم که هستی. ماها تو دنیای نت به هم دل بستیم....
خیلی به من لطف داری عزیزم:******
بوووووووووس بوسسسسسسسسسسسس
:****
به به به! مامانی !منم شانسی اومدم دیدم بعله!
خودایش اوندفعه که دیدم همه چیز رو فرستادی رو هوا دلم گرفت
اما خوشحالم که برگشتی بسیار زیاد
هروقت الهام خانم صلاح دونستن تشریف بیارین، الهام خانم هم نبود خودت بیا همینجوری از خودت بنویس تا اون بیاد
خوش بگذرهه
منم چند دفعه سر زدم تا خدا کرد این پنجره باز بشه...که الان دیدم اومدی...
هیچ کجا مثل اینجا نمی شه...شلوغ و پر رفت و آمد و پر از حرارت...
آدم از اینجا خسته نمی شه...بنویس و خودت و راحت کن...فکر کنم کسی که به یه چیز خاص علاقه باطنی داشته باشه دل کندن ازش برای همیشه سخت باشه...یا طاقت می آره یا دوباره بر می گرده...مثل همین کاری که تو کردی...فکر کنم با نوشتن روح و روانت آزادتره...بهتر می تونی به مسائل فکر کنی....چون انرژیت یه جا جمع نمی شه ...تو با نوشتن...من با عکس گرفتن و یاد گرفتن همه چیزای خوب تو دنیا...و بقیه هر کدوم با یه چیز خاص که به اون علاقه دارن...هر کی با یه چیز...بهتره با اون چیزی که خودت راحتتر می تونی باهاش برخورد کنی یا جزئی از وجودت شده کنار بیایی و خودت و اذیت نکنی....اونچیزایی رو که داری راحتتر بپذیر...
منتظر داستانهات هستم
موفق باشی خواهر جونم
درست میگی ، قبول دارم حرفاتو ، نوشتن واقعا یک نیازه برام...
سعی میکنم زودتر بیام
ممنون،همچنین:***
من همیشه داستان های شما رو دنبال می کردم این چند وقت هم بازم سر می زدم شاید بر گشته باشین
خوشحالم :)
موفق باشین
لطف داری، خوشحال میشم بازم بیای:)
:)
سلامت باشین:*
واااااااااقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هووووووورا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
:)))))
سلام شاذه جان
خوبی؟
خیلی خوشحالم که دوباره برگشتی دوست جون:)دلم برای خودت و داستانهای قشنگت حسابی تنگ شده بود:)
سلام عزیزم
خوبم . خوبی؟
:******
نههه باورم نمیشه شاذه جونم!
نمیدونی من چییی کشیدم یهو برگشتم دیدم وبلاگت نیست! هی دوباره باز کردم گفتم حتما آدرس رو اشتباه میزنم رفتم از لینکهام زدم دیدم نخیر نیستی! برات ایمیل زدم ایمیلم رو هم جواب ندادییییی من رو دیگه دوست نداریییی
خوب شد الان وبلاگت رو باز کردم ببینم که برگشتی. ولی نفهمیدم چی شدی که رفتی؟!
بوووس خیلی خوشحالم که اومدی
حالا این یه بار رو باور کن:دی
مهم نیست چی شد که رفتم ، مهم الانه که برگشتم:)
بوووووووس:***
خاله جون عاشقتممممممممممممممممممممممممممممممم
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
قربونت عزیزمممممممممممممممممممممممممممممم:*****
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
واااااااااااااااااای خانومی باورم نمیشه :-0
داشتن وبیاگ گردی میکردم دیدم یکی از بچه لینک داره تو رو خیلی خوشحال شدم کلیلک کردم اما مردد بودم . وقتی دیدم برگشتی دیگه سر از چا نمیشناسم:-*
یه عالمه بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس :-*:-*:-*:-*:-*:-*
لطف داری گلم:******
بوسسسسسسسسس بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس :-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*
سلامممم شاذه خانومییییی
احوالاتتون که انشالله خوبه میدونین بعد از اینکه شما این وبلاگ رو
بستین واقعا احساس میکرئم جای یک نفر خالیه البته بعد از شما منم بستم ولی دوباره باز کردم ولی حس نوشتن نداشتم ولی الان انگیزه ای
برای نوشتن دارم خیلی خوشحالم که اومدین
سلام عزیزمممممم
نظر لطفته:***
من هم خوشحالم که دوباره انگیزه ژیدا کردی ادامه بدی:)
سلللللللام خانوم
خوبی؟ نمی دونی چقدر خوشحالم که هنوز امیدی هست که بیاییی :)
آخه وقتی اومدم دیدم اونقدر ناراحتی و می خوای بری اونقدر شکه شدم که حتی نتونستم کامنت بزارم ولی حالا خوشحالم که حتی یک درصد ممکنه برگردی .
خییییییییییییلی خوششششششششششحالم :****
همه منتظر داستان های پر از زندگی و آموزندت هستن . برا همین دست به دعا بردن تا الهام جون زودتر ما رو به آرزومون برسونه .
قربانت.
سلااااااااااام گلم
خوبم شکر ، خوبی؟
:**********
الهی آمین! :دی
آخرین باری که به اینجا سر زدم بسته شده بود !
نمی دونستم دوباره بازش کردین !
امروز یاد حرفتون افتادم که گفتین داستان دنباله دار یرچ کنید شاید پیدام کردید .
سرچ کردم و اینجا پیدا شد !
فکر کردم گوگل اشتباه کرده !
باز کردم دیدم اشتباهی در کار نیست !!!
خوشحالم که برگشتین خاله !
سلام چرا داستان جدیدتو شروع نمی کنی خیلی کنجکاوم داستان جدیدتو بخونم
salam khosh omadi :)
سلام شاذه جونم
خوبی خانومی منو یادت هست؟؟
یادته یا نه بهت حق می دم نشناسی حسابی گرفتار بودم
یه خبر خوب بهت بدم من الان دوتا وروجک خیلی شیطون دارم
بهت گفته بودم دوقلو باردارم الان وروجک هام چهار ماهشونه و حسابی شیطونند
اگر منو یادت نیست یه راهنمایی می کنم نوشته های رنگی و ایمیل های پر انرژیم رو یادته؟
سلام شاذه خانم.من خیلی وقت بود اینجا نیمدم.قصه هاتون کوشن؟چرا اینجا این قدر خلوته؟
سلام
خوش اومدی خانم گل
خوبی
الان نمی دونی که چقدر ذوقیده شدم.
من یک هفته قبل از سفر نت نداشتم بعدم جای شما خالی رفتیم زیارت
دیروز دوستم گفت که برگشتی.
بازم خوش اومدی عزیزم.
منتظر تو و الهام بانو هستیم.
مواظب خودت باش
هزاران بار بوووووووووووووووس
یه دنیا دارمت دوس
عیدتم مبارک
خدانگهدار
ایووووووووول
سلام
خیلی خوشحالم که برگشتی
امیدوارم مشکلاته گذشته دیگه تکرار نشه
بوس بوس
شاذه!!!
باورم نمیشه... برگشتی؟!
دلم برای داستانات تنگیده بود دختر!!
وای پس کی میای؟!
نمیدونم چرا به دلم افتاد که یه سرچ بزنم و بعد دیدم که...
وای خوشحالم که برگشتی
زود زود بیا!!
من منتظرما
واااااااااااااااای سلامممم شاذه جووووون
خوش اومدی خاله....
منم نبودم یه چند وقتی ولی الان برگشتم :)
منتظررررررررم
اگه تونستی یه سرم به من بزن :***
واییییییییییی سلام شاذه جونم
خیلی وقت بود نبودم بعد ویندوز عوض شد همه آدرسام پرید بعدشم حس نت نبود که تو وبلاگ شادی پیدات کردم فوری اومدم
دلم تنگ شده بود برات
راستی چرا آرشیوت ترکیده؟؟؟؟
خوشحالم که دوباره برگشتی!
منتظر داستانهای جدیدت هستم خانومی
آفرین به تو دختر خاله
مرسی
بنویس بعد چاژ کن بعدش به من بخونم :)
چاپ :)
[گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب]
با شکلک هـای دوست داشتنی و زیبا در خدمت شما هستم...
[گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب]
سلام گلم خوش اومدی منتظریم
سلام خانومی
اگه الهام بانو هنوز تشریف فرما نشدن ، از حال خودت که میتونی بهمون خبر بدی عزیزم
خوشحالم برگشتی خاله جااااااااااااااااااااااان
یه ایمیل ازتون میخواستم
آها . خوب همینجا میگم ولی تاییدش نکن
سلام . تولد نرگس(وب نوشته های من) 21 شهریوره . یه وبلاگ توی بلوگ اسکای برای جشن تولدش ساخته شده که ساعت 00:00 21 شهریور نمایشش بدیم .
narges-khatoon.blogsky.com
لطفا توی یک پست جداگونه بنویس و اونو به نرگس هدیه بده . حتی اگه در حد یکی دو جمله یا عکس باشه.
اول این آدرس رو بزن :
www.blogsky.com/login.bs
نام کاربری :
narges-khatoon
کلمه عبور :
12345677
روی دکمه ورود بزن و منتظر بمون تا صفحه ی جدید کامل باز بشه . یعنی گزینه "مدیریت وبلاگ" نمایش داده بشه . روی اون کلیک کن
بعد از نوشتن متن تبریک ات حتما حتما روی گزینه زخیره چرکنویس کلیک کن .یعنی متن ات رو انتشار نکن .
برای بازبینی و ویرایش اون میتونی سمت راست / گزینه ی "یادداشت های چرکنویس" که چهارمین گزینه است کلیک کنی. اگه برای متن خودت عنوان انتخاب کرده باشی راحتتر میتونی اونو پیدا کنی
اگه مشکلی بود از طریق آی دی مسنجر با من تماس بگیر
کجایی بابا
:) دلم تنکیده براتت شاذه جونم
سلام عزیزم
من یه تازه واردم
خوشحال میشم اگه بهم سر بزنی ونظرت رو بدی
/////////منتظرتم////////////
سلام من یه تازه واردم
خوشحال میشم بهم سر بزنی
//////////////منتظرم////////////////