نگارین

داستان دنباله دار

نگارین

داستان دنباله دار

تشکر،عذرخواهی

سلام!

از همه معذرت می خوام اما حال چندان خوبی نداشتم... واقعا نمیدونم در مقابل این همه لطف و محبتی که به من دارید  چی بگم... هر کاری کردم دلم راضی نشد از اینجا دل بکنم... از اون همه خاطره و دوستهای خوب...

البته من برگشتم ولی تا الهام بانو تصمیم نگیره کاری از من ساخته نیست!

سعی میکنم به زودی داستان جدید رو شروع کنم. مثل همیشه در کنار دوستان با محبتم

نظرات 68 + ارسال نظر
آرزو دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 07:29 ق.ظ http://man-shosho.blogsky.com

می دونستم :)) می دونستم برمیگردی همشهری:) ایول خوشحال میشویم:)

:) می دونستی نمی تونم طاقت بیارم؟؟:))
قربونت:*

بانو دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 09:03 ق.ظ

منتظریم

میام

آسمون(مشی) دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 10:16 ق.ظ http://mashi.blogsky.com

برگشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به بلوط پیغام دادم که بهت بگه برگردی و دلم برات تنگیده!!!

بله:)
ممنون عزیزم:* منم دلم براتون تنگیده بود.

پر یا دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 11:30 ق.ظ http://sarzaminparya.blogfa.com/

دیروز فکر می کردم باید همین روزا کم کمک برگردی یعنی یه جورایی به دلم افتاده بود . خوب این که ماها معتادیم چیز عجیبی نیست واسه ترکم باید اول از همه با تمام وجودت بخوای ترک کنی که هیچکدوممون نمی خوایم .فقط گاهی یه استراحت کوچولو بدک نیست .خوش برگشتی خانم گل.

چون به دلت افتاده بود من برگشتم دیگه ؛)
آره خواهر محتادیم دیگه چیکار میشه کرد! :دی
درست میگی، استراحت خوبی بود:)
مرسی گلم:*

رویا . مامان ایلیا . دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 11:48 ق.ظ http://baraye-iliya.blogfa.com

خوشحالم ...
حالا بهتری ؟

ممنون:)
خوبم شکر ، به این استراحت نیاز داشتم.

نیکی دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 12:23 ب.ظ

دلمون تنگیده بود.خوشحالم که با روحیه برگشتی
ایشالا همیشه خوش و خرم باشی
می دوستیمت:-*

دل منم تنگیده بود
مرسی گلم
منم همین طور:-***

اطلس دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.atlasariya.blogfa.com

خوشحالم که برگشتی و صد البته منتظر دست به کار شدنه الهام خانوم

مرسی گلم:-)
منم مثل شما منتظر الهام بانو هستم! امیدوارم به زودی از انتظار در بیایم :دی

یه دوست دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام خوشحالم که برگشتی و بازم می خوای ادامه بدی
منتظر هستیم
فعلا
یا علی

سلام عزیزم
سعی میکنم زود بیام
:*
یا علی

یاسمن بانو دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 04:44 ب.ظ http://manam1zan.persianblog.ir

خیلی خوشحال شدم برگشتی شازه جون ...
میدونی من که بارها رفتم طاقت نیاوردم اومدم ماها خواهر رفتنی نیستیم این دنیای مجازی چسبیده یا چسبیدیم بهش فقط باید استراحت کنیم حلاجی کنیم دوباره برگردیم ... میبوسمت ..

قربونت:-*
آره دیگه اعتیاد خانمان سوزه خواهر :دی
درست میگی
بووووووووووس:-*

اووووووم دوشنبه 22 تیر 1388 ساعت 05:52 ب.ظ http://www.oooooom.blogfa.com

قربونت برم...... که اینقدر خوبی......!!
اعتراف می کنم....... ندیده... و نشناخته..... واقعا برام عزیزی.....:********!!!!
خیلی خیلی دوست دارم.......!!!!
امید وارم زودتر بیای.... و ما هم دوباره مثل قبل از شیرینیه نوشته هات لذت ببریم.......:****!!!!

خوبی از خودته گلم:-)
من هم به داشتن همچین دوست عزیز و با محبتی افتخار می کنم
منم خیلی دوست دارم:*****
میام حتما:**

تارا...ستاره کمیاب سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 04:16 ق.ظ http://3tara.blogsky.com

سلام خانومی
نههههههههههههههههه
اینجا چه خبر بوده؟ اومدم چندتا از داستانات رو download کنم بخونم برق از سرم پرید!!!!!!!!!!!!
انشالله خیر بوده.
سه تا وروجکا چطورن من دورشون بگردم عشق من اون اخریه بزرگ شده؟
دیگه باید دامادم بشه . دخترم اگر به مامان یا باباش بره کلی ناز میشه ها(داشتی این همه اعتماد به نفس رو؟)

سلام عزیزم

خیر بوده ، به این استراحت نیاز داشتم... الان هم خوب خوبم:)
خوبن الحمدلله ، آره داره بزرگ میشه و ماشالله روز به روز شیطون تر!
البته که ناز میشه:) اما از حالا قولشو نده بذار ببینیم خودش آقا حسن ما رو می پسنده یا نه :دی

سلومه سه‌شنبه 23 تیر 1388 ساعت 08:55 ب.ظ

دوست دارم
مرسی که برگشتی

لطف داری گلم:***
مرسی که اومدی:-)

یلدا پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 12:12 ق.ظ http://man-o-zendegim.blogfa.com

دلم برات تنگ شده بود خیلی زیاد.
امروز وبلاگت رو باز کردم. با این که اصلا دلم نمیخواست با اون پیغام بلاگ اسکای رو به رو بشم. اما وقتی دیدم وبلاگت رو دوباره باز کردی کف کردم.

خیلی دوستت دارم شاذه جونم. چه با داستان، چه بی داستان
ولی دلم برای داستانات هم تنگ شده ها :*
خوب کاری کردی که برگشتی :* :*

منم همین طور گلم

امیدوارم بتونم به زودی با داستان جدید بیام
:*********

هستی پنج‌شنبه 25 تیر 1388 ساعت 04:00 ب.ظ http://red888.blogfa.com

وای عزیزم اصلا فکر نمیکردم دوباره بیای همینطورشانسکی وبلاگتو باز کردم دیدم اومدی منتظر داستانای جدیدت هستیم اگه دوست داشته باشی خوشحال میشم منو لینک کنی اگه موافقی خبرم کن که وبلاگ قشنگتو لینک کنم

هروقت الهام بانو تشریفشونو بیارن با داستان جدید خدمت میرسیم:دی
حتما، باید یه سر و سامون اساسی به وبم بدم، لینک ها و ... منظورمه، هر وقت فرصت شد بهش رسیدگی کنم حتما لینکت میکنم:*

بلوط شنبه 27 تیر 1388 ساعت 10:46 ق.ظ

هورااااااااااااا بالاخره شاذه بانو برگشت!
خوش اومدی خواهر!
دلمون برات یه ذره شده بود
راستی جمعه عروسی پردیس جای منو خالی کن :)
بوس

:)
مرسی گلم:****
منم همطو
حتما :)
بوسسسس:*

سما شنبه 27 تیر 1388 ساعت 12:22 ب.ظ http://llsamablogll.blogfa.com

واااااااااااااااای چطوری حسمو بهت بگم؟؟؟؟؟؟

خیلی خیلی خیلی زیاااااااااااااااااد خوشحال شدم وقتی دیدم صفحت باز شد. اصلا انتظارشو نداشتم. بارها این صفحه رو زده بودم ولی میگفت وبلاگی با این آدرس موجود نیست. خیلی کار خوبی کردی که برگشتی. این روزا خیلی زیاد دلم هواتو می کرد. مخصوصا وقتی یکی از این رمانهای ایرانی رو میخوندم و برای هزارمین بار به خودم قول میدادم که دیگه طرف رمان ایرانی نمیرم!
راستش تو جزء معدود نویسنده های ایرانی هستی که داستانات واقعا ارزش خوندن داره. خوشحالم که برگشتی.
از همین جا ذوق مرگی خودمو اعلام میکنم شاذه جوووووووون

بوس بوووووووووووووووووووووووووووووووس

خیلی مواظب خودت باش

بمون. حتی اگه دیگه داستان ننویسی! بودنت خوبه. آرامشه وقتی میایم و میبینیم که هستی. ماها تو دنیای نت به هم دل بستیم....

خیلی به من لطف داری عزیزم:******
بوووووووووس بوسسسسسسسسسسسس
:****

غزل شنبه 27 تیر 1388 ساعت 03:49 ب.ظ

به به به! مامانی !منم شانسی اومدم دیدم بعله!
خودایش اوندفعه که دیدم همه چیز رو فرستادی رو هوا دلم گرفت
اما خوشحالم که برگشتی بسیار زیاد
هروقت الهام خانم صلاح دونستن تشریف بیارین، الهام خانم هم نبود خودت بیا همینجوری از خودت بنویس تا اون بیاد
خوش بگذرهه

بهارین شنبه 27 تیر 1388 ساعت 07:04 ب.ظ http://baharin.blogsky.com

منم چند دفعه سر زدم تا خدا کرد این پنجره باز بشه...که الان دیدم اومدی...
هیچ کجا مثل اینجا نمی شه...شلوغ و پر رفت و آمد و پر از حرارت...
آدم از اینجا خسته نمی شه...بنویس و خودت و راحت کن...فکر کنم کسی که به یه چیز خاص علاقه باطنی داشته باشه دل کندن ازش برای همیشه سخت باشه...یا طاقت می آره یا دوباره بر می گرده...مثل همین کاری که تو کردی...فکر کنم با نوشتن روح و روانت آزادتره...بهتر می تونی به مسائل فکر کنی....چون انرژیت یه جا جمع نمی شه ...تو با نوشتن...من با عکس گرفتن و یاد گرفتن همه چیزای خوب تو دنیا...و بقیه هر کدوم با یه چیز خاص که به اون علاقه دارن...هر کی با یه چیز...بهتره با اون چیزی که خودت راحتتر می تونی باهاش برخورد کنی یا جزئی از وجودت شده کنار بیایی و خودت و اذیت نکنی....اونچیزایی رو که داری راحتتر بپذیر...
منتظر داستانهات هستم
موفق باشی خواهر جونم

درست میگی ، قبول دارم حرفاتو ، نوشتن واقعا یک نیازه برام...
سعی میکنم زودتر بیام
ممنون،همچنین:***

نارسیسا شنبه 27 تیر 1388 ساعت 08:02 ب.ظ http://www.khate-akhar.blogfa.com

من همیشه داستان های شما رو دنبال می کردم این چند وقت هم بازم سر می زدم شاید بر گشته باشین
خوشحالم :)
موفق باشین

لطف داری، خوشحال میشم بازم بیای:)
:)
سلامت باشین:*

هلو خانم شنبه 27 تیر 1388 ساعت 10:23 ب.ظ

واااااااااقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هووووووورا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

:)))))

بهاره دوشنبه 29 تیر 1388 ساعت 03:14 ب.ظ http://rouzmaregiha.blogsky.com/

سلام شاذه جان
خوبی؟
خیلی خوشحالم که دوباره برگشتی دوست جون:)دلم برای خودت و داستانهای قشنگت حسابی تنگ شده بود:)

سلام عزیزم
خوبم . خوبی؟
:******

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 تیر 1388 ساعت 04:26 ق.ظ

نههه باورم نمیشه شاذه جونم!
نمیدونی من چییی کشیدم یهو برگشتم دیدم وبلاگت نیست! هی دوباره باز کردم گفتم حتما آدرس رو اشتباه میزنم رفتم از لینکهام زدم دیدم نخیر نیستی! برات ایمیل زدم ایمیلم رو هم جواب ندادییییی من رو دیگه دوست نداریییی
خوب شد الان وبلاگت رو باز کردم ببینم که برگشتی. ولی نفهمیدم چی شدی که رفتی؟!
بوووس خیلی خوشحالم که اومدی

حالا این یه بار رو باور کن:دی

مهم نیست چی شد که رفتم ، مهم الانه که برگشتم:)
بوووووووس:***

مریم خانومی چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 11:53 ق.ظ http://maryam-khanoomi.com

خاله جون عاشقتممممممممممممممممممممممممممممممم
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

قربونت عزیزمممممممممممممممممممممممممممممم:*****
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

چشمک چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 04:11 ب.ظ

واااااااااااااااااای خانومی باورم نمیشه :-0

داشتن وبیاگ گردی میکردم دیدم یکی از بچه لینک داره تو رو خیلی خوشحال شدم کلیلک کردم اما مردد بودم . وقتی دیدم برگشتی دیگه سر از چا نمیشناسم:-*
یه عالمه بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس :-*:-*:-*:-*:-*:-*

لطف داری گلم:******
بوسسسسسسسسس بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس :-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*:-*

دانه چهارشنبه 31 تیر 1388 ساعت 05:25 ب.ظ http://www.wonderfulfriends.blogfa.com

سلامممم شاذه خانومییییی

احوالاتتون که انشالله خوبه میدونین بعد از اینکه شما این وبلاگ رو
بستین واقعا احساس میکرئم جای یک نفر خالیه البته بعد از شما منم بستم ولی دوباره باز کردم ولی حس نوشتن نداشتم ولی الان انگیزه ای
برای نوشتن دارم خیلی خوشحالم که اومدین

سلام عزیزمممممم
نظر لطفته:***
من هم خوشحالم که دوباره انگیزه ژیدا کردی ادامه بدی:)

عاطفه پنج‌شنبه 1 مرداد 1388 ساعت 09:53 ق.ظ http://sentimental.blogfa.com

سلللللللام خانوم
خوبی؟ نمی دونی چقدر خوشحالم که هنوز امیدی هست که بیاییی :)

آخه وقتی اومدم دیدم اونقدر ناراحتی و می خوای بری اونقدر شکه شدم که حتی نتونستم کامنت بزارم ولی حالا خوشحالم که حتی یک درصد ممکنه برگردی .
خییییییییییییلی خوششششششششششحالم :****

همه منتظر داستان های پر از زندگی و آموزندت هستن . برا همین دست به دعا بردن تا الهام جون زودتر ما رو به آرزومون برسونه .

قربانت.

سلااااااااااام گلم
خوبم شکر ، خوبی؟

:**********

الهی آمین! :دی

نرگس شنبه 3 مرداد 1388 ساعت 06:45 ب.ظ http://www.nargesb.blogaky.com

آخرین باری که به اینجا سر زدم بسته شده بود !
نمی دونستم دوباره بازش کردین !
امروز یاد حرفتون افتادم که گفتین داستان دنباله دار یرچ کنید شاید پیدام کردید .
سرچ کردم و اینجا پیدا شد !
فکر کردم گوگل اشتباه کرده !
باز کردم دیدم اشتباهی در کار نیست !!!
خوشحالم که برگشتین خاله !

سوسول یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 02:59 ب.ظ

سلام چرا داستان جدیدتو شروع نمی کنی خیلی کنجکاوم داستان جدیدتو بخونم

... یکشنبه 4 مرداد 1388 ساعت 05:07 ب.ظ

salam khosh omadi :)

نازگل پنج‌شنبه 8 مرداد 1388 ساعت 09:49 ق.ظ

سلام شاذه جونم
خوبی خانومی منو یادت هست؟؟
یادته یا نه بهت حق می دم نشناسی حسابی گرفتار بودم
یه خبر خوب بهت بدم من الان دوتا وروجک خیلی شیطون دارم
بهت گفته بودم دوقلو باردارم الان وروجک هام چهار ماهشونه و حسابی شیطونند
اگر منو یادت نیست یه راهنمایی می کنم نوشته های رنگی و ایمیل های پر انرژیم رو یادته؟

یه نفر یکشنبه 11 مرداد 1388 ساعت 09:06 ب.ظ

سلام شاذه خانم.من خیلی وقت بود اینجا نیمدم.قصه هاتون کوشن؟چرا اینجا این قدر خلوته؟

سمیرا پنج‌شنبه 15 مرداد 1388 ساعت 10:22 ق.ظ http://qologhazal.blogfa.com

سلام
خوش اومدی خانم گل
خوبی
الان نمی دونی که چقدر ذوقیده شدم.
من یک هفته قبل از سفر نت نداشتم بعدم جای شما خالی رفتیم زیارت
دیروز دوستم گفت که برگشتی.
بازم خوش اومدی عزیزم.
منتظر تو و الهام بانو هستیم.
مواظب خودت باش
هزاران بار بوووووووووووووووس
یه دنیا دارمت دوس
عیدتم مبارک
خدانگهدار

فری پنج‌شنبه 15 مرداد 1388 ساعت 11:34 ق.ظ http://feryjey.blogfa.com

ایووووووووول

مهسان پنج‌شنبه 15 مرداد 1388 ساعت 06:30 ب.ظ

سلام
خیلی خوشحالم که برگشتی
امیدوارم مشکلاته گذشته دیگه تکرار نشه
بوس بوس

یاسمن دوشنبه 19 مرداد 1388 ساعت 02:01 ق.ظ

شاذه!!!
باورم نمیشه... برگشتی؟!
دلم برای داستانات تنگیده بود دختر!!
وای پس کی میای؟!
نمیدونم چرا به دلم افتاد که یه سرچ بزنم و بعد دیدم که...
وای خوشحالم که برگشتی
زود زود بیا!!
من منتظرما

ساقی چهارشنبه 21 مرداد 1388 ساعت 12:09 ب.ظ http://www.lili1373.blogfa.com

واااااااااااااااای سلامممم شاذه جووووون
خوش اومدی خاله....
منم نبودم یه چند وقتی ولی الان برگشتم :)
منتظررررررررم
اگه تونستی یه سرم به من بزن :***

خانوم مارپل جمعه 23 مرداد 1388 ساعت 06:33 ق.ظ http://www.missmarpel.blogfa.com

واییییییییییی سلام شاذه جونم
خیلی وقت بود نبودم بعد ویندوز عوض شد همه آدرسام پرید بعدشم حس نت نبود که تو وبلاگ شادی پیدات کردم فوری اومدم
دلم تنگ شده بود برات
راستی چرا آرشیوت ترکیده؟؟؟؟

سارا شنبه 24 مرداد 1388 ساعت 11:06 ق.ظ http://www.sedayebiseda.blogfa.com/

خوشحالم که دوباره برگشتی!
منتظر داستانهای جدیدت هستم خانومی

مادر بچا دوشنبه 26 مرداد 1388 ساعت 12:12 ب.ظ http://maleke.blogsky.com/

آفرین به تو دختر خاله

مرسی

بنویس بعد چاژ کن بعدش به من بخونم :)

مادر بچا دوشنبه 26 مرداد 1388 ساعت 12:13 ب.ظ

چاپ :)

فـرزانه پنج‌شنبه 29 مرداد 1388 ساعت 06:47 ب.ظ http://farfar-away.blogfa.com

[گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب]


با شکلک هـای دوست داشتنی و زیبا در خدمت شما هستم...

[گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب] [گل][قلب]

سلام گلم خوش اومدی منتظریم

یه دوست-یزد یکشنبه 8 شهریور 1388 ساعت 10:12 ق.ظ

سلام خانومی
اگه الهام بانو هنوز تشریف فرما نشدن ، از حال خودت که میتونی بهمون خبر بدی عزیزم

الهه و چراغ جادو یکشنبه 8 شهریور 1388 ساعت 11:19 ق.ظ http://elaaheh.blogsky.com

خوشحالم برگشتی خاله جااااااااااااااااااااااان

الهه و چراغ جادو یکشنبه 8 شهریور 1388 ساعت 11:20 ق.ظ http://elaaheh.blogsky.com

یه ایمیل ازتون میخواستم

الهه و چراغ جادو یکشنبه 8 شهریور 1388 ساعت 11:21 ق.ظ http://elaaheh.blogsky.com

آها . خوب همینجا میگم ولی تاییدش نکن

سلام . تولد نرگس(وب نوشته های من) 21 شهریوره . یه وبلاگ توی بلوگ اسکای برای جشن تولدش ساخته شده که ساعت 00:00 21 شهریور نمایشش بدیم .

narges-khatoon.blogsky.com

لطفا توی یک پست جداگونه بنویس و اونو به نرگس هدیه بده . حتی اگه در حد یکی دو جمله یا عکس باشه.

اول این آدرس رو بزن :
www.blogsky.com/login.bs

نام کاربری :
narges-khatoon
کلمه عبور :
12345677

روی دکمه ورود بزن و منتظر بمون تا صفحه ی جدید کامل باز بشه . یعنی گزینه "مدیریت وبلاگ" نمایش داده بشه . روی اون کلیک کن



بعد از نوشتن متن تبریک ات حتما حتما روی گزینه زخیره چرکنویس کلیک کن .یعنی متن ات رو انتشار نکن .

برای بازبینی و ویرایش اون میتونی سمت راست / گزینه ی "یادداشت های چرکنویس" که چهارمین گزینه است کلیک کنی. اگه برای متن خودت عنوان انتخاب کرده باشی راحتتر میتونی اونو پیدا کنی

اگه مشکلی بود از طریق آی دی مسنجر با من تماس بگیر

عاطفه دوشنبه 9 شهریور 1388 ساعت 01:36 ب.ظ

کجایی بابا

تیده آ یکشنبه 15 شهریور 1388 ساعت 02:13 ب.ظ

:) دلم تنکیده براتت شاذه جونم

محیا دوشنبه 16 شهریور 1388 ساعت 02:38 ب.ظ http://mahya.blogsky.com

سلام عزیزم
من یه تازه واردم
خوشحال میشم اگه بهم سر بزنی ونظرت رو بدی
/////////منتظرتم////////////

محیا دوشنبه 16 شهریور 1388 ساعت 02:58 ب.ظ http://mahya.blogsky.com

سلام من یه تازه واردم
خوشحال میشم بهم سر بزنی
//////////////منتظرم////////////////

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد